وقتی شما در خانهی خود را میبندید یا پشت پنجرهی اتاقتان پرده میزنید، خانهی خود را از گزند بیگانه و نگاههای مزاحم و حشرات موذی ایمن ساختهاید.
چه زیبا گفتهاند که:
«حجاب، مصونیت است نه محدودیت»!
با حجاب خویش، نگاههای مزاحم را ناکام بگذارید
هر چیزی که نفیستر و قیمتیتر باشد باید از آن بیشتر مواظبت کرد تا به غارت نرود.
کسی که ارزش گوهر عفاف را میداند، با بدحجابی آن را زیر دست و پای غارتگران نمیاندازد و خود را به طعمهای برای گرگهای هوسباز تبدیل نمیکند.
به فرزندانمان بیاموزیم که از گوهر عفافشان هوشیارانه پاسداری کنند.
هیچ کس به اسم آزادی، دیوار خانهاش را برنمیدارد و در حیاطش را باز نمیگذارد.
چون ممکن است دزدی رخنه کند و اموالش را به یغما ببرد.
حجاب، دیواری است که راه را بر دزد عفاف میبندد و زن را در دژ کرامت مصون میسازد.
این دیوار را برنداریم و این دژ را ویران نسازیم.
باغبان، محصول باغ و بوستانش را به تاراج و حراج نمیگذارد، بلکه از آن مراقب میکند.
حجاب و عفاف، ثمرهی باغ زندگی و بوستان عمر است.
چرا باید گل حیا پر پر شود و لگدمال عابران بیخیال و رهزنان بیانصاف گردد؟!
کسی که نگهبان سرمایهاش نباشد، شایستهی هر نوع ملامت است.
پاکدامنی و عفاف، گوهری قیمتی و مرواریدی ارزنده است که باید با هزاران چشم از آن مراقبت کرد.
این گوهر اگر گم شود، دیگر به دست نمیآید و این مروارید اگر بشکند، دیگر درست نمیشود.
پس مواظب دزدان عفاف و غارتگران سرمایهی حجاب باشیم.
مگر مروارید شکسته قیمتی دارد؟
صاحبان گنج و گوهر، جواهرات خود را در معرض دست و دید رهگذران نمیگذارند تا جلوه کند و سارق را به هوس اندازد.
کاش بانوان، قدر و قیمت وجود خود را بدانند و با جلوهگری، چشم و دل هوسبازان را نربایند و گنج عفاف را در معرض هجوم و غارت قرار ندهند.
بعضیها چه راحت خود را به دام میاندازند و با پای خود به قربانگاه میروند.
باید «دام» و «دانه» را شناخت.
ما هر لحظه بر سر دو راهی «فسق» و «فلاح» ایستادهایم.
بیش از هر چیز نیازمند «چراغ ایمان» و «سپر تقوا» و چشمان آگاه و عبرتبین هستیم تا در پیچ و خم زندگی در کام فساد و دام گناه نیفتیم.
گوهر عفاف را پاس بداریم تا کرامت انسانی خود را از دست ندهیم.
هوشیار باشیم که دامهای فریب، جاذبههای گناه، آنتنهای وسوسهگر و فیلمها و سیدیهای دجّالگونه، ایمان و عفاف ما را نربایند.
خدافراموشی، خودفراموشی را درپی دارد.
هر که ارزش خود را نداند، خویش را حراج میکند و زیر قیمت واقعی میفروشد.
ارزش اجناس دست دوم خیلی پایینتر است.
عاقلانه نیست که انسان برای لذت دیگران، عذاب الهی را برای خود بخرد.
وقتی چشم دریای هوس شود، قایق گناه در آن حرکت میکند و موج عصیان پدید میآورد.
رابطهی «گناه» و «نگاه» چه قدر است؟
آنان که از تیر نگاههای مسموم پروا نمیکنند، شکار گرگهای هوسران میشوند.
آنگاه ... دست و پا زدنها به جایی نمیرسد.
برای مصون ماندن از «تیر نگاه» چه باید کرد؟
پشت بعضی از نگاههای مسموم و محبتهای فریبا، درهی هولناکی از سقوط و شب تاریکی از بدبختی است.
بعضی قیمت خود را نمیشناسند و خود را ارزان میفروشند.
همهی مدعیان دوستی و عشق، خریدار نیستند، بلکه فقط قیمت میکنند.
اگر نورافکنی بیندازید، عمق تیرگیهای وحشتناک این عشقهای خیابانی و تلفنی را خواهید دید.
شما که نمیخواهید آیندهی خود را آتش بزنید، خیلی راحت به هر کس اعتماد نکنید.